درابعاد کوچک اتاقم

پنجره ای رو به تجلی..ayda007

.می نویسم از فردا...ازرفتن....

پویاترین گامهایت را

در صدای باران شنیده ام

و آتش ترین بوسه ها

را به رعد هدیه دادم

فاصله از من

دیواری ساخته به وسعت برگ......

پس از رفتنت

باران هرگزنبارید

از تو حتی نیم نگاهی نمی خواهم

منتها به حرمت آن نگاه....آن خاطره....

گامی بر این جاده تاریک دل بگذار

شاید وسوسه ای خود محبت باشد

شاید...........

نظرات 7 + ارسال نظر
حاجیه دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:41 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام
آیدا جان چرا وبلاگت به این روز افتاده قبلنا که به وبلاگت اومده بودم ابن طو ری نبود .......
موفق باشید

محمد دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:26 ق.ظ http://jokabad.blogsky.com

سلام آیدا جون
خوبی؟
دلم برا شما و همه برو بچز اینترنت تنگ شده
کاش میشد این روزای درس خوندن زودتر تموم بشه

محتشمی دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:42 ق.ظ http://ma2ttt.tk

وبلاگ قشنگی داری
شعرت بسیار زیبا بود

ارمان دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:24 ب.ظ http://arman.blogskay.com

شعر تاثیر گذاری بود بسیار زیبا و بسیار روان

ارزو دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:07 ب.ظ http://omidvari.blogspot.com

سلام
بازم رفتی رو خط شعر؟

امیر دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:16 ب.ظ http://amir_45@blogsky.com

سلام ایدا
شعرت زیبا بود و عکسی هم که انتخاب کرده ای مناسب بود

حاجیه سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:35 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام آیدا جان !
دیروز که به وبلاگت سر زدم نمی تونستم هیچ کدوم از متناتو بخونم چون دسکتاپ وبلاگ شده بود سفید ولی وقتی الان خوندم خیلی خوشم اومد ......
ممنون که به من سر زدی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد