دوستان خوبم شرمنده از اینکه چند روز نبودم
اخه امتحانات ترمم شروع شده بود و منم که حسابی درسخونم
برا همین  نتونستم اپ کنم  ولی بجاش یه مطلب توپ براتون اماده کردم
امیدوارم خوشتون بیاد.

1342

پدر خانواده با عصبانیت وارد اتاق می شود و پس از  کلی اخم و تخم و بدو بیراه گفتن و چهار تا کاسه کوزه را زد شکست، فریاد می زند: دخترهء چشم سفید حالا واسهء من دانشگاه قبول میشه... چشمم روشن... مردم از فردا نمی گویند آقا رضا غیرتِ تو شکر؟ هیچی دیگه ولش کن فردا می خواهد شلوار مدل برمودایی و مانتوی بدن نما بپوشد و نوبل صلح هم بگیره... زن اگر اجنبی ها بهش نوبل صلح بدهند مردم چی می گویند؟

مادر خانواده با لحن التماس آمیز می گوید: مرد، حالا چرا شلوغش می کنی؟ نوبل و برمودا چیه؟ دخترمون فقط دانشگاه قبول شده، همین... این قدر سخت نگیر...

بالاخره با اصرارهای مادر، پدر قبول می کند دخترش به دانشگاه برود. وقتی پدر قانع شده سیگارش را روشن می کند و مادر می گوید: مرد، خدا سایهء تو را از سر ما کم نکند

سال 1352

فریادِ مردِ خانواده تمام کوچه را پر می کند: چی؟! می خواهد برود سرِ کار؟! یعنی من این قدر بی غیرت شدم که دخترم بره سر کار و پول بیآره تو خونه؟ پس من اینجا هویجم؟ مگر این که بابت این بی آبرویی از روی نعش من رد شوید...

کسی از روی نعش مرد خانواده رد نمی شود ولی دختر خانواده هم چند ماه بعد با وجود غرغرهای پدرش بالاخره سر کار می رود. صدای مادر خانواده به گوش می رسد: مرد، خدا تو را برای ما حفظ کند

سال 1382

مرد خانواده: آخه خانم این چه وضعیه؟ روز اولی که آمدی خواستگاریم، گفتم دلم نمی خواهد زنم از این مانتوها بپوشد و آرایش کند، گفتی دورهء این اٌمٌل بازی ها گذشته، ما هم گفتیم چشم! بعد گفتی اگر خانه خریدی به جای مهریه خانه را به نامم کن، گفتم چشم! آن اول حق طلاق را هم از ما گرفتی، حالا هم می گویی بنشینم توی خانه بچه داری کنم؟

زن: عزیزم مگه چه اشکالی داره؟ مگه تو ماهی چقدر حقوق می گیری؟ تمام حقوقت هم بابت کرایه تاکسی، خرج ناهار خودت و مهد کودک بچه و جریمهء ماشینت می رود. حالا اگر بنشینی توی خانه و از بچه نگه داری کنی هم خرجمان کم می شود هم بچه مان وقتی بزرگ شد از کمبود محبتِ پدر و مادر رنج نمی برد... آفرین عزیزم ... خدا سایه ات را (فعلا) سر ما نگه دارد... 

سال1482
زن خانواده: عزیزم تو که انقدر فسیل نبودی. مثلا توی دوستانت به روشن فکری معروفی. آخه چه اشکالی دارد؟ این همه سال ما زن ها بچه دار شدیم حالا به کمک علم چند وقتی هم شما مردها از این کارها بکنید. اصلا مگر نمی گفتی جد بزرگت همیشه می گفته: چه مردی بود کز زنی کم بود؟

پس از مقداری بحث منطقی مرد بالاخره قبول می کند و نه ماه بعد وقتی بچه بغل وارد خانه می شود زن با عشوه می گوید: مرد ... یعنی سایه تو تا کی بالای سر ماست؟

سال 1582

چند تا مرد دور هم نشسته اند و در حالیکه سبزی پاک می کنند آهسته مشغول تبادل نظرند.
- آره... می گویند هدف این جنبش بازگرداندن حق و حقوق ضایع شدهء مردهاست...
- حق با آقا جمشیده... ببینید این زن ها چقدر از ما سواستفاده می کنند؟ تا وقتی خونهء بابامونیم باید آشپزی و بچه داری و اینها را یاد بگیریم و توسری بخوریم، بعدش هم بدون مشورت زنمان می دهند و زنمان هم مارا استثمار می کند...
- خب می گفتم... اسم این جنبش سیبیلیسم است و...

در این حال با ورود خانم یکی از آنها بحث به زیاد بودن گِل سبزی کشیده می شود! زن می گوید: خدا سایهء شما مردها را از سر سبزی ها کم نکند!

سال 1882

رادیو، موج FM، شبکهء پیام (صدای یک خانم

بااعلام ساعت نه شب شما خانم های عزیز را در جریان آخرین اخبار رسیده قرار می دهم. به گزارش خبرگزاری بانوپرس دقایقی قبل سایهء آخرین نمونهء نادر از جنس «مرد» از روی کرهء زمین محو شد! پس از پایان عمر این آخرین بازمانده از شاخهء زینتی مردها از این پس نام این موجودات را فقط در کتاب های تاریخ می توان پیدا کرد. ساعت 9 و 15 دقیقه با خبرهای جدیدی در خدمت شما خانم های !عزیز خواهم بود. دینگ دینگ............


خداییش چطور بود؟ من که کلی حال کردم  ولی از اینکه نسلشون در حال انقراضه اشکم در اومد
بای تا بعد.........

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.ircats.com

پارسا یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:10 ب.ظ http://khalvatkadeh.blogsky.com

سلام دوست من
آیدا جان حضرت عالی باید از این مطلب حال کنید! حتما توقع داشتید بنده هم کلی حال می کردم؛ در حالیکه من هنوز اشکام داره رو زمین میریزه!!( چشمک)
زیبا بود. لذت بردم
موفق باشید

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:38 ب.ظ

مهدی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:49 ب.ظ

شانس آوردی میخواستم حالتو بگیرم

مهدی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:58 ب.ظ

اکهی
بابا آخر شانس
میخواستم حالتو بگیرم
ولی
هی مشکل پیش میومد
فقط من نفهمیدم مشکلت با فارسا چیه
اینا چه هیزم تری به شما فروختند
اگه جوابمو ایمیل کنی ممنون میشوم
با تشکر
ترک صفر کیلومتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد