سلام
بلاخره امتحاناتم فینیش (تموم) شد . این درس ها که حسابی کلاف ام کردن مخصوصا اگه  بعضی هاشونو  واسه دومین بار بخونی
بلاخره این ترم هم تموم شد  .امیدوارم مشروط نشم  تا ببینیم بعد چی می شه
الان هم با رفقا می خوایم بریم بند (پاتوق جونای ارومیه)
 اخه شام مهمونه یکی از بچه ها هستیم
فعلابای تا بعد...........

یکی به من بگه بیداری چه رنگیه. یکی به من بگه آفتاب کجاست،
 
اینجا کدوم سیاره ست. سیارهه چند تا ماه داره.
 یکی به من بگه چقدر می شه توی کُما موند اما نمرد.
 یا چقدر می شه بود اما ندید، یا حس نکرد.
 یکی منو صدا کنه. یکی منو  تکون بده تا از خواب بیدار شم.
 تا چشم هام رو  با انگشت هام بمالم و یه  خمیازه  بکشم 
حتا اگه بخوام بازم غلت بزنم.
حتا اگه خیال کنم تنم روی زمین نیست.
 حتا اگه بخوام یه عالمه به معنی یه عالمه واژه  فکرکنم.
حتا اگه از کنار همه ی اون واژه ها همیشه همین طوری عبور کرده باشم
اما حالا پای هر کدوم شون یه عالمه وقت می شینم به فکر کردن
و دنبال معنی اش گشتن و  نشونی هاشون رو توی خودم سراغ گرفتن،
 اما پیدا نمی کنم.
 هیچ کدوم نیستن، بس که همیشه ساده به نظر می رسیدن ندیده بودم شون.
حالا اما شده ن یه معمای پیچیده که نمی فهمم شون.
اما کاشکی همون یکی که بیدارم می کنه فقط اینو  بهم بگه که زیر پاهام چیه؟؟؟؟؟؟