سلام شرمنده از اینکه یه مدت نبودم راستش حال وحوصله نداشتم
و اما ادامه ماجرا
.........
من پاکتو برداشتم و نامه رو خوندم وای نمی دونین چقدر خندیدم وقتی خوندمش اخه این پسره فکر کرده که میتونه با یه نامه دل منو بدست بیاره
تمومه جزئیاتو براتون مینویسم:
به نام خالق هستی بخش
خانم .....(به علت مسائل سیاسی فامیلیمو نمی نویسم) راستش من زیاد اهل مقدمه چینی نیستم پس یک راست میرم سر حرف دلم
دفعه اولی که شما را دیدم
شیفته شخصیت و غرور تون شدم
چطور بگم شما با همه دخترا فرق دارین
حدود یک ساله که میخوام این موضوع رو با شما در میون بذارم ولی نه روشو داشتم و نه جراتشو. در وجود شما دو خصلت نهفته که من رو سخت گرفتار و اسیر کرده :
یکی: زیبای چهرتون که میدونم خیلی ها رو هم مثل من اسیر کرده
و دومی: شما مانند یک مرد رفتار میکنین یعنی
نه با ناز وادا راه میروید و نه در حین حرف زدن عشوه میایید و نه کار هایی رو که بقیه دخترا انجام میدن انجام میدید و نه ............
دیگه نمیدونم چطور بگم
من شما رو دوست دارم و می خوام باشما اشنایی داشته باشم تا بعد شریک زندگیتون باشم البته اگه مایل باشید لطفا در مورد من و پیشنهادم فکر کنید و منو از این برزخ عشق نجات بدین خواهش میکنم
دوستدار همیشگی شما : سعید خدا میدونه این پیش خودش چی فکر کرده که این نامه رو برام نوشته
ولی خدا رو شکر که این عشق های دروغی برای من ارزشی ندارن و صدالبته که عاشق واقعی تو این زمونه کم پیدا میشه (خودم جزء این گروه اندکم
که تا ابد واسه عشقم وفادار میمونم)
اینم یه اعتراف تکاندهنده از خودم بود حتمامیگین عاشقی بهم نمیاد
خب دیگه